• 021-22096710
  • info @ ketabemodiriat.com
  • خانه کتاب مدیریت

  • سبد خرید 0

سینما و مدیریت

سینما و مدیریت

فیلم پست چی



سینما و مدیریت- شماره­ 2

پست چی

ساخته ی داریوش مهرجویی سال 1351

برنده ی دو جایزه ی مهم و ارزنده ی فستیوال جهانی برلن.

"داوران فستیوال برلن اعلام کردند که این فیلم ایرانی از "فرم" بی مانند هنری بهره ور بوده و به خصوص از نقطه نظر پاسداری از ارزش های فرهنگی و سنت های ملی کشورهای در حال توسعه حائز ارزش و اهمیت فراوان است."

"مهرزاد دانش نیز درباره پستچی نوشته: پستچی، تمثیل وار، استبداد داخلی و استعمار خارجی را در تاراج سرمایه های ملی به تصویر کشیده بود (تجربه- فروردین 91)"

چهارمین ساخته ی سینمائی مهرجویی، چند شخصیت/ تیپ نمادین برجسته دارد: نیّت الله خان، تقی پستچی، دامپزشک، مهندس (برادرزاده ی خان)، همسر پستچی.

فیلم به شدت تحت تأثیر فضای روشنفکری سال های دهه ی چهل و پنجاه است. فضای غرب زدگی آل احمد، آسیا در برابر غرب شایگان، نهضت های ضد استعماری، سلطه ی ماشینی امریکا، جنگ ویتنام و مقاومت جوانان مبارز ایرانی در برابر نوسازی آمرانه و سطحی پادشاهی با پول نفت و حمایت امریکا. فیلم کمابیش محتوایی شبیه "اسرار گنج دره جنی" گلستان دارد ولی به نظر من ساخت و طراحی و سینمائیت آن بسیار بهتر و هنرمندانه تر است.

نیت الله خان مظهر فروپاشی اقتصاد فئودالی/ روستایی و روابط ارباب و رعیتی سنتی ایرانی است. چیزی شبیه شازده احتجاب گلشیری. خان قدرت و ثروت اش را از دست رفته می بیند. او بی کس و تنها (بی خانواده) مانده در ساختمان اربابی اموال و املاک را برادر مرحومش که پدر مهندس از راه رسیده است با دوز و کلک همه به نام خود کرده! در نتیجه نیت الله خان تسبیح به دست می گیرد و با سوز و گداز از بی وفائی زمانه، اشعار عرفانی را زمزمه می کند به منزله ی روبنای فروپاشی فرهنگی.

تقی پستچی، جوانی حدوداً سی ساله است از رعیت که حالا برای اداره ی پست کار می کند ولی در خانه باغ اربابی اجاره نشین است. همسر جوانی دارد ولی از ناتوانی جنسی رنج می برد و جفتگیری نمی تواند و حقوق اداره کفاف هزینه های زندگی او را نمی دهد، لذا تقی هم در خانه ی اربابی به خدمتکاری مشغول است و هم برای دامپزشک از صحرا گیاهان طبی می آورد. او برای رسیدن به این مثلاً بیگاری ها وقت کافی برای توزیع نامه ها ندارد، لذا پاره ای از آن ها که راهشان دورتر است را می دهد به دوست لمپن و بیکاراش که برساند در مقابل وجهی ناچیز. تقی برای درمان نواقص جسمی و روحی خود تحت درمان دامپزشک است.

دامپزشک شبیه جادوگرهای قرون وسطا در خانه ای بیغوله مانند با قرع و انبیق و کتاب های بوعلی علاوه بر دام، به علت نبود پزشک آدم های روستا را هم معالجه می کند. نماد روشنفکری است دلسوخته ی توده ها که راه نجات را در بازگشت به سنت و دوری از تمدنِ غربیِ مدرنِ جدید می داند. ظاهراً به همین علت عطای درمان بهداشت سگ و گربه های مرفهان بی درد و جیره خواران معاملات خارجی شمال شهر پایتخت را به لقایش بخشیده و در روستا عزلت گزیده و تسبیح به دست می گیرد.

مهندس، برادرزاده ی خان است که از غرب آمده، نوعی "جعفرخان از فرنگ برگشته" ی نوین. املاک اربابی در اختیار خان مال پدر اوست و خان فعلی ظاهراً در آن خوش نشین. از غرب فقط بازار را دیده و تولید و مصرف و بازاریابی. در پی پول هنگفت است که لابد ببرد به همان غرب. زنی غربی با خودش آورده است. همین جا بگویم که مهرجویی در این فیلم و در این دوران زن ها را اصلاً نمی بیند. نگاهی سعدی وار به آن ها دارد. این زن زیبای فرنگی فقط زینت المجالس است و پیوسته در حال خوردن میوه های شیرین و آبدار ایرانی. حتی نتوانسته مهندس را به خود علاقمند نگه دارد و یار شاطرش باشد نه بار خاطر. زن تقی پستچی که فقط در پی جفت یابی است. مردان هیچکدام زن و فرزند و خانواده ندارند.

مهندس می خواهد خانه و ملک اربابی را تبدیل به مؤسسه پرورش و کشتارگاه خوک کند. خوک هم خود نماد پستی و پلشتی و نجاست است در فرهنگ ایرانی اسلامی که دختر ترسا، شیخ صنعان را برای تنبیه و تنبّه سالی به خوک بانی محکوم می نماید. خوک نماد دستاورد غرب است برای کشورهای در حال توسعه ی صاحب معدن. ظاهراً روشنفکر دهه ی چهل متأسفانه در تمدن و فرهنگ غرب هیچ چیز پذیرفتنی ومطلوب نمی یابد، حتی روشنفکر تحصیل کرده ی غرب، مثل شایگان، شریعتی، مهرجویی، نه آل احمد و مطهری و امثالهم!

این مهندس روشنفکر، متجاوز است، نماد غرب است، هم املاک اربابی را به خوکدانی تبدیل می کند هم با زن تقی عیش می کند، بگذریم که زن تقی کاملاً راضی است و خودش هم می خواسته و اصلاً نیاز طبیعی داشته و مطلقاً این رابطه، رابطه ی تجاوز نیست! پس چیست؟ این رابطه، رابطه ی خیانت است. خیانت به زن خارجی و به تقی پستچی و اگر مهرجوئی دانسته این کار را کرده باشد (که در آن زمان و در آن سن و سال او بعید می دانم) منظور این است که این روشنفکر از غرب آمده آن چنان انسان بی ریشه و بی هویتی است که هم به غرب خیانت می کند و هم به کشور خودش. اصلاً آن که با ما در خود زنا کند به دیگران چه ها کند؟

نیت الله خان خودش می داند که رفتنی است و دورانش سپری شده. از دامپزشک استمداد می طلبد. دامپزشک و خان هر دو معتقدند "طبقه ی محروم ذاتاً رذل اند". خان می خواهد برای مقابله با هجوم غرب با "روشنفکری بازگشت به سنت" همدست شود. مهمانی پایانی خان که ظاهراً همه ی جمعیت آبادی را دعوت کرده فوق العاده جالب است. هیچکس به فکر این فروپاشی و تجاوز غرب نیست. همه از جمله خود خان و دامپزشک با خانم ها رقص فرنگی می کنند. خود خان لباس فرنگی پوشیده و کلاه سیلندر به سر دارد. آدم ها همه قاطی کرده اند به قولِ اخیرِ خود مهرجوئی «درب و داغانیم همه» (فروردین 1391، مجله ی تجربه).

سخنرانی خان که ظاهراً دلیل برگزاری این مهمانی هم بوده بسیار صریح و گویاست: "دشمن غول نیست، دشمن این است که ما اسیر توهّم شده ایم، اسیر یک دروغ بزرگ. خانه مان بوی الرحمن گرفته. همه ی هستی ما دارد دستخوش خوک ها می شود."

می بینید، فیلم ساز هیچ نکته و دقیقه ی باارزشی در فرهنگ و تمدن غرب نمی بیند. نه دموکراسی را می بیند نه لیبرالیسم را نه حقوق بشر را نه تفکیک قوا را نه علم و روش علمی را و نه هیچ چیز دیگر را!

سرانجام دامپزشک همه را به رفتن به دشت و دمن و تماشای کوه و دریا دعوت می کند و جماعت جمیعاً می پذیرند و برای رفتن به صحرای سنت هجوم می برند. شاید نوعی ادراک شهودی نسبت به انقلابِ اسلامیِ در راه.

امّا این همه که ماجرای شرق و غرب و استثمار و استعمار و غرب زدگی و سنت زدگی و درماندگی است، چه ربطی به ما و به رشته ی ما مدیریت و سازمان دارد؟ سازمان پدیده ای نو، دستاورد تمدن غرب و مربوط به اواخر قرن نوزدهم است که در نیمه ی اوّل قرن بیستم به شکوفائی کامل رسید. سازمان پدیده ای مدرن است. نهاد و نماد مدرنیته است. و دانش مربوط به آن، مدیریت است. سازمان های مطرح شده در فیلم مهرجوئی، سازمان های درمانده ی ناتوان درب و داغانی هستند که به جای قاتق نان، قاتل جان اهالی حتی کارکنانشان شده اند. اداره ی پست که تکلیف اش معلوم است. به تقی پستچی آنقدر حقوق نمی دهد که کفاف زندگی زیر خط فقر او را بدهد، آموزش و ارتقا و مهارت و فرهنگ سازمانی و بقیه ی مناسبت های سازمان های نوین مفت چنگِ شان. اداره پلیس که در سایه قرار دارد، پاسبان بیچاره اش را بدون غذا و مکان مناسب زیر باران در گوشه ی خانه ی اربابی رها می کند سفیر و سرگردان تا همسر تقی پستچی از سر دلسوزی از مطبخی که ندارند و دودی که از آن برنمی خیزد این پاسبان بداقبال را سیر کند.

کارمند بدبخت بانک هر روز برای مطالبه ی اقساط نکول شده در پی تقی پستچی روان و دوان است تا او را شخصاً گیر بیاورد که نمی آورد. تقی دوچرخه دارد و سبک وزن است و کارمند بانک پیاده و سنگین وزن. کارکنان اداره ی بهداشت یا نوعی نظام پزشکی که برای دستگیری دامپزشک می آیند که در طبابت آدم ها هم دخالت کرده، ابله و درمانده اند و در مقابل واقعیت ها به سادگی و سلیمانه تسلیم می شوند و بعد هم جزئی از جماعت می شوند. نتیجه این که سازمان های جدید که دستاورد تمدن غرب اند، در این دیار مشکل کاریکاتوری پیدا کرده و سردرگم و ناتوان و درمانده مثل اشخاص، مثل خود تقی پستچی وامانده اند و نه راه پس دارند و نه راه پیش. تقی پستچی سرانجام همسر خود که نماد آینده ی خود اوست را می کشد و لابد چندی بعد آن جماعتِ به سنت گریخته هم این سازمان های فکسنی که "بار گرانی است کشیدن به دوش" را فرو می کوبند و با انقلاب از میان می برند. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

سهراب خلیلی شورینی

97/3/29

درباره ما

فروشگاه اینترنتی کتاب های برگزیده مدیریت

logo-samandehi

تماس با ما

021-22096710 (فروش و شکایات) info @ ketabemodiriat.com

تهران، شهرک غرب، بلوارفرحزادی، انتهای خیابان شهید حافظی، مجتمع تجاری لاله، پلاک 1.8

خبرنامه

برای دریافت اطلاعات بیشتر و عضویت در خبرنامه ایمیل خود را ثبت کنید

تمامی حقوق وب سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب مدیریت می باشد