• 021-22096710
  • info @ ketabemodiriat.com
  • خانه کتاب مدیریت

  • سبد خرید 0

سینما و مدیریت

سینما و مدیریت

ما یک پاپ داریم (We have a Pope)



سینما و مدیریت- شماره 6

We have a Pope

فیلم ما یک پاپ داریم محصول مشترک ایتالیا و فرانسه به سال 2011 است که به قرار اطلاع توسط واتیکان به­علت توهین به مقدسات تحریم شده است. ساخته ی نانی مورتی با ساختاری کمدی-درام است.

خلاصه داستان

پاپ درگذشته، و باید بلافاصله پاپ جدیدی برگزیده شود تا زمین از حجّت خالی نماند: پاپ مُرد، زنده باد پاپ. 160 کاردینال از اطراف و اکناف جهان در واتیکان برای انجام این امر مهم گرد می­آیند و میلیون­ها نفر از پیروان مستقیم و غیرمستقیم چشم به دودکش بالای ساختمانِ واتیکان دوخته­اند تا خبر بهجت اثر انتخاب پاپ جدید را دریافت کنند؛ خیال­شان راحت شود و بروند خانه و راحت بخوابند!

انجمن محرمانه­ی کاردینال­ها سرانجام کاردینال ساده­لوح "ملویل" را بر می­گزیند؛ و ملویل به طرفه العینی به چرخه­ی تسمه نقاله­ی فرایندهای سیستم پیچیده و ماهرانه­ی قدرتمند واتیکان می­افتد و زمام از کفش رها می­شود. مُهره­ای می­شود در بازی ماشین پرتجربه و پرمخاطره واتیکان:

ای هفت گردون مست تو

ما مهره ای در دست تو

لیکن، سادگی، نجابت و صداقت او کمندی می­شود و او را از این چاله­ی خطیر و چرخ و دندانه­های نظام منافع پَست صاحب منصبان بیمار بیرون می­کشد: او اعلام می­کند که آمادگی پذیرفتن این سمت را ندارد. از دست مدیران و کارشناسان و خَدم و حَشم واتیکان می­گریزد و به کوچه می­زند:

مُرده بُدم زنده شدم گریه بُدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

در فاصله­ای که واتیکان او را گم می­کند رویدادهای بسیار جالبی رخ می­دهد. نظام واتیکان برای این که خبر به بیرون دَرز نکند، مجبور می­شود تمام کسانی که در درون واتیکان بوده­اند را زندانی کند (کاردینال­ها، پزشک معالج، کارکنان و غیره)، و در نتیجه درباره­ی پاپ به آن­ها و به همه­ی جهان منتظر با ترفندهائی شگفت­آور دروغ می­گوید:

فریبت می­دهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست.

سرانجام پس از چند روز انتظار و التهاب، پاپ را پیدا می­کنند، به کنار پنجره معهود برای سخنرانی می­آورند. لیکن او از آن بالا و خطاب به مردم اعلام می­کند که شایستگی و آمادگی قبول این مسئولیت را ندارد و خود را از چنگال لابیرنت بی­رحم قدرت، ثروت و فریب نجات می­دهد، نجات دادنی!

تحلیل سازمانی

فیلم اگر چه ربط مستقیمی به تئوری سازمان و مدیریت ندارد و ظاهراً هدف­اش بر ملا کردن پشت پرده­ها و زد و بند­ها و سیستم پیچیده­ی واتیکان است، ولی به­طور ناخودآگاه و غیرمستقیم تحلیلی فوق­العاده نفس­گیر از نظام­های پیچیده، سازوکارها و تأثیر و تأثرشان به نمایش می­گذارد.

  • نخست اُبُهّت و جلال و شکوه ظاهری به­ویژه معماری است که چشم­ها را خیره می­کند و پیروان را در برابر عظمتی قرار می­دهد که چاره­ای جز کُرنش، افتادگی و تحسین برای­شان باقی نمی­گذارد. تا آنجا که در گام بعدی این پیروان حل مشکلات خود را با التماس و التجا از این حضور عظیم که همه چیز در ید قدرت اوست خواستار و خاکسار می­شوند.
  • 160 اسقف یا کاردینال خُبره­ای که برای جلسه محرمانه­ی انتخاب پاپ جدید از راه­های دور و نزدیک آمده­اند، جز کهنه سربازان یا پیاده نظام یک ارتش کلاسیک قدیمی نیستند: لباس­های متحدالشکل، رفتارهای یکسان و وردها و دعاهای مشابه! لیکن در انتخاب بسیار تردید دارند، مثل کودکان دبستانی به دست­نوشته­های یکدیگر دزدانه نظر می­اندازند! اقامت سه روزه­ی آنها در واتیکان نشان می­دهد که همگی بسیار افسرده­اند، هیچ دلبستگی ندارند و جز فضولی و تظاهر توانای هیچ کاری نیستند. مردان خدائی که باید به عزلت و گوشه­نشینی و سفرهای روحانی خو گرفته باشند کلافه­اند و همه در پی راهی برای خروج بر می­آیند. همگی خالی از اعتماد به نفس­اند: سازمان اعتماد به نفس واقعی را می­گیرد و چیزی مصنوعی برای تظاهر در برابر زیردستان و پیروان جایگزین آن می­کند. وقتی فرد سازمانی از آن فضا بیرون آمد، مثل گربه­ای است که سبیل­اش را تراشیده باشند؛ ژنرال­های ارتش­های کشورهای منطقه را بعد از بازنشستگی ببینید (فیلم "آرامش در حضور دیگران" ناصر تقوایی).
  • به مجرد آن که معلوم می­شود اسقف ملویل رای بیشتری می­آورد، نگاه سایر همکاران به او تغییر می­کند و حاکی از نوعی احترام و تمنّا و ابراز بندگی می شود. "بازی قدرت" بلافاصله کار خودش را می­کند. سلسله مراتب یعنی نردبان قدرت، هر که بالاتر است لزوماً محترم‌تر. وزین‌تر و بزرگوارتر و شیخ‌تر است. فراموش نباید کرد که در قرن نوزدهم کوشندگان تئوری و دانش مدیریت فُرم سلسله مراتب سازمانی برای سازمان­های تمدنی جدید را از همین واتیکان و ارتش­های کهن الگو گرفته­اند!

ولی ملویل که انسان ساده و صادقی است و هنوز کاملاً به "انسان سازمانی" تبدیل نشده که تشنه‌ی قدرت، فرماندهی و سروری باشد و لوح ضمیرش همچنان به زندگی طبیعی گرایش دارد و نه سوار بر دوش دیگران، لابد می­داند که:

نردبان این جهان ما و منی است

عاقبت این نردبان افتادنی است

لاجرم هر کس که بالاتر نشست

استخوان‌اش زودتر خواهد شکست

  • به­ محض انتخاب ملویل، سیستم منتظرِ آماده به کارِ پر تجربه، ناگاه حرکت می­کند و پاپ انتخاب شده را به درون لابیرنت پیچیده‌ی خودش می­کِشد بلکه می‌مکَد. خرده سیستم­ها بر سرش هجوم می­آورند، یکی لباس اندازه می­کند، یکی شال می­اندازد، یکی آفتابه می­آورد، یکی لولهنگ می­برد، یکی غذا می­خوراند، یکی می­خواباند و قس علیهذا ! وطرفه این که برای تقدس بخشیدن به اول، او را کاملاً از دست­رس دور می­دارند، حتی از دست­رس همان انتخاب­کنندگان. همه باید فقط دلخوش به تماشای تکان خوردن پرده‌ی اتاق او و سایه‌ی راه رفتن‌اش باشند. نزدیکی و هم‌نشینی البته تقدس زدایی می­کند؛ تا بوده "دور شوید، کور شوید" عمله‌ی قدرت بوده.
  • در این فیلم تقابل فرد و سازمان به نحو فوق­العاده برجسته و چشم­گیری به تصویر درآمده. چیزی شبیه "پیل و پشه"ی چارلز هَندی:

برگ کاهی در مصاف تندباد

من ندانم که کجا خواهم فتاد

  • تقابل فرد و سازمان که بِرشت در "آدم آدم است" با استادی تمام نشان داده با دیدن این فیلم به­طور غیرقابل اجتنابی در نظرگاه آدم می­نشیند: گالی­گی حمّال روزی که شاد و سرخوش است برای آن که دل همسر عزیزش را بیشتر به دست آورد برای خرید ماهی از خانه بیرون می­رود. همسر او برای پختن ماهی آب را روی اجاق می­گذارد و چشم به در دوخته منتظر شوهر و ماهی می­ماند. اما گالی­گی در راه به تور سه سرباز ارتش متجاوز انگلستان می­خورد و آن­ها با وعده­ی نوشیدنی و سیگار برگ او را اغوا می­کنند و به­جای نفر جامانده دسته خودشان در خوشگذرانی دوش، جا می­زنند. گالی­گی اندک اندک در چرخه­ی فریب و وعده­های سازمانی و سپس تهدیدات آن­چنانی، همسر، وطن و حتی نام خودش را هم به­کلّی از یاد می­برد و در نقش آن سرباز گم شده چنان فرو می­رود که گفتی اصلاً چنین از مادر زاده شده بوده است. کشور به کشور همراه ارتش ملکه می­رود و حتی به قهرمان جنگ هم تبدیل می­شود.

"آدم آدم است". نفر، نفر است، این نشد آن. آدمِ سازمانیِ که شخصیت ندارد مثل مهره­ای است در دستگاهی و همه­ی مهره­ها هم مثل هم. این نشد آن. مگر ندیده­اید ما در سازمان آدم­ها را “نفر"، "نیرو" و یا حداکثر "منبع" می­خوانیم. نفرات مثل هم، نیروها یکسان و منبع­ها هم شکل­اند و از خود شخصیت و ماهیت جدا و مستقلّی ندارند!

  • اما آن­چه فوق­العاده حائز اهمیت است تفاوت گالی­گیِ برشت با ملویلِ نانی مورتی است. که یک تفاوت کوچک و ظریف هم بیش نیست که تأثیری بزرگ و شکفت­آور در زندگی هر یک دارد و آن شجاعت "نه" گفتن است که گالی­گی ندارد و ملویل در حّد اعلا دارد. وگرنه هر دو ساده­اند و هر دو صادق و هر دو در پی یک زندگی طبیعی. و عاملی که قدرت این "نه" گفتن را از فرد در برابر سیستم می­گیرد، طمع­ورزی آدمی است:

گر با خردی تو حرص را بنده مشو

در پای طمع خوار و سر افکنده مشو

چون آتش تیز باش و چون آب روان

چون خاک به هر باد پراکنده مشو (خیام)

طمع آرد به مردان رنگ زردی طمع را سر بِبُر گر مرد مردی (ناصر خسرو)

  • سازمان، ثروت و قدرت نشان می­دهد شان و منزلت می­آورد، ولی آیا کسی می­پرسد در قبال چی؟ انتظار شغل بالاتر چیست؟ چرا به شما چند برابر حقوق می­دهند؟ شما که همان آدمی! Demand of the position چیست؟ به­قول دوست ظریفی هر وقت سازمان بیش از آن چه به نرخ بازار می­ارزی به تو می­دهد، این مابه­التفاوت"پول خون" تو است. آن را می­دهد که کارهای دیگری برایش بکنی نه آن چه در شرح شغل آمده، کارهایی غیراخلاقی، غیرانسانی، غیرقانونی، محرمانه، خودمانی، زیر جُلکی، تا در دایره خودی­ها جا بگیری. از سعدی بزرگ بشنوید:

بقالی را درمی چند بر صوفیان گرد آمده بود در واسط. هر روز مطالبت کردی و سخنان با خشونت گفتی. اصحاب از تعنّت وی خسته خاطر همی‌بودند و از تحمل چاره نبود. صاحب دلی در آن میان گفت نفس را وعده دادن به طعام آسان ترست که بقال را به دِرم.

ترک احسان خواجه اولی­تر کاحتمال جفای بوّابان

به تمنای گوشت مردن به که تقاضای زشت قصّابان

سهراب خلیلی شورینی - 29/7/98

درباره ما

فروشگاه اینترنتی کتاب های برگزیده مدیریت

logo-samandehi

تماس با ما

021-22096710 (فروش و شکایات) info @ ketabemodiriat.com

تهران، شهرک غرب، بلوارفرحزادی، انتهای خیابان شهید حافظی، مجتمع تجاری لاله، پلاک 1.8

خبرنامه

برای دریافت اطلاعات بیشتر و عضویت در خبرنامه ایمیل خود را ثبت کنید

تمامی حقوق وب سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب مدیریت می باشد